خدايا من شرمنده هستم قبل از اينكه بنده باشم .
شرمنده به خاطر اينكه بنده بودم و بندگي نكردم .
به خاطراينكه دلمو سپردم به تمام چيزايي كه بين من و تو فاصله ميانداخت.
به خاطر اينكه پر بودم از اضطراب ، ترس ، نا اميدي ، و ...
و اين ميون اصلا به يادت نبودم
دلم يه آرامش ميخواست كه هميشگي باشه ولي نبود
هيچي بهم آرامش نميداد
تا اينكه امشب نميدونم چي شد كه يه دفه تو خودتو به يادم انداختي
آخه هميشه اين تويي كه آخرسر خودتو به ياد بندههاي فراموشكارت ميانداز ي
وگرنه بندههات که ولشون کنی سال تا سال هم یادت نمیافتن
از بس که بیمعرفتن
اما تو همیشه خودت میای تو یاد بندههات
از بس كه مهربوني
مي خواي آروم بشن.
منم آروم شدم.
هنوزم آرومم.
ديگه از چيزي نميترسم.
نگران هم نيستم .
حالا ديگه پر شدم از تو
از حضور گرمت
از روشنايي وجودت
ديگه انگار تاريك نيستم
آخه هميشه تاريك بودم
تاريك و سرد
همون هم باعث ميشد بترسم و نگران بشم
ولي حالا تو اينجايي
كنارم
ديگه از چيزي نميترسم
يه جورايي دارم حست ميكنم قلبم اطمينان داره كه تو الان اينجايي
آخه داره فشرده ميشه انگار تو گرفتيش تو دستت
انگار داري بهم نگاه ميكني
انگار همه چيز خيلي خوبه .
خدايا ميدونم دوستم داري
منم دوستت دارم
خودت كه ميدوني . . .
vaghean ghashang ,ziba ,pormafhoom ast mamnoonam az in hame atelaat
بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد
خدایا! این نوشته هامو میخونی دیگه؟؟؟
26162 بازدید
6 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
34 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian