×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

بانوی خوبان

نمی فهمد

× شبيه قطره باراني كه آهن را نمي فهمد دلم فرق رفيق و فرق دشمن را نمي فهمد نگاه شيشه اي دارم به سنگ مردمكهاشان الفباي دلت معناي نشكن را نمي فهمد هزاران بار ديگر هم بگوييدوستت دارم كسي معناي اين حرف مبرهن را نمي فهمد من ابراهيم عشقم،مردم اسماعيل دلهاشان محبت مانده شمشيري كه گردن را نمي فهمد چراغ چشم هايت را برايم پست كن ديگر نگاهم فرق شب با روز روشن را نمي فهمد دلم خون است تا حدي كه وقتي از تو مي گويم فقط يك روح سرشارم كه اين تن را نمي فهمد براي خويش دنيايي شبيه آرزو دارم كسي من را نمي فهمد، كسي من را نمي فهمد
×

آدرس وبلاگ من

minaamiri86.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/almase

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

یه عشق قشنگ ღ


میخوام داستانی از عشق براتون بگم

یه روزی یه دختری بود که دیوونه ی یه پسری بود دیوونه ی چشای مهربونش قلب پاکش و خنده های قشنگش

وقتی پسره میخندید دختره هم میخندید وقتی پسره ناراحت بود دختره دیوونه میشد حاضر بود جونشو بده تا همیشه خنده روی لبای قشنگ پسره باشه

دوتاشون میدونستن که چه اتفاق قشنگی داره براشون میوفته

دنیا براش مهم نبود تمام زندگیش شده بود اون پسر

اون پسر هم خیلی دختره رو دوست داشت روزارو با هم شب میکردن و شبا با یاد هم میخوابیدن و آرزو میکردن که توی خوابم همدیگرو ببینن

کلی رویاهای قشنگ داشتن و برای رسیدن بهشون کلی دعا میکردن

زندگی براشون قشنگ شده بود هرچی زمان میگذشت عشقشون قشنگتو و آرزوهاشون بیشتر میشد

کاش بشه که به زودتر به آرزوهاشون برسن


چهارشنبه 12 اردیبهشت 1391 - 12:47:06 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

ارسال پيام

سه شنبه 27 فروردین 1392   11:16:36 PM

 enshaalah hame beresand